به گزارش «راهبرد معاصر»؛ مقام های آمریکایی، صهیونیستی و سعودی درصدد ترسیم منظومه راهبردی تازه ای علیه جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت هستند. مختصات این منظومه بر مبنای سه مؤلفه بازدارندگی و اقدام علیه ایران، تضعیف جبهه مقاومت و خلق بحرانهای جدید در منطقه استوار است.
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در جریان سفر اخیر خود به ریاض و تل آویو تلاش کرد تا به مبدع یا دست کم نقطه ثقل این منظومه تبدیل شود، اما در این مسیر با واقعیتهایی مواجه شد که با پیش فرضهای ذهنی اش چندان تطابق نداشت. در این زمینه دونکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
حتی در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ که به سبب حضور هم زمان ترامپ، بن سلمان و بنیامین نتانیاهو بیشترین همپوشانی تاکتیکی میان بازیگران ضد مقاومت برقرار شد، منظومه تکمیل نشد
نخست، اینکه سرعت تحولات منطقه و جهان از سویی و اختلاف ادراکی میان دشمنان مقاومت بر سر هضم و تحلیل تحولات از سوی دیگر سبب شده است تا پیش فرضهای ذهنی آنها در ترسیم این منظومه با یکدیگر همخوانی و مشابهت نداشته باشد. گرچه نظریه پردازان آمریکایی می گویند برای ترسیم منظومه راهبردی اشتراکات راهبردی یا حتی وجود هدف مشترک برای پیوند اجزا و بازیگران کفایت می کند، اما اکنون دهه هاست اشتراکات راهبردی و اهداف مشترکی که میان دشمنان فرامنطقه ای و منطقه ای مقاومت وجود دارد منتج به شکل گیری کامل (مطلق) منظومه نشده است.
حتی در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا که به سبب حضور هم زمان ترامپ، بن سلمان و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی بیشترین همپوشانی تاکتیکی میان بازیگران ضد مقاومت برقرار شد، منظومه تکمیل نشد و درنهایت مقاومت توانست مطالبات راهبردی خود را بر دشمن تحمیل کند.
نکته دوم، قدرت بی نظیر جبهه مقاومت در منطقه است. اصلی ترین خطای محاسباتی و راهبردی راهبردنویسان حوزه سیاست خارجی آمریکا و رژیم صهیونیستی این است که همواره خود را در عرصه تعیین تحولات جهانی به مثابه متغیر مستقل جلوه می دهند و طرفهای دیگر معادله یا منازعه را متغیر وابسته می پندارند. جرج واکر بوش، رئیس جمهور اسبق آمریکا با همین نگاه جنگ عراق را طراحی کرد و ترامپ نیز بر مبنای همین تصور راهبرد «فشار حداکثری» را علیه ایران به مبنای عملکرد واشنگتن و متحدانش در عرصه سیاست خارجی تبدیل کرد.
بیشتر تحلیلگران غربی و منطقه ای بر این باورند، میان مؤلفه های تشکیل دهنده این منظومه هم پوشانی لازم وجود ندارد و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری اضلاع و مؤلفه ها از یکدیگر به حداقل رسیده است
اکنون بایدن، یئیر لاپید، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس و بن سلمان ولیعهد سعودی ها به واسطه فقر نگاه تحلیلی و تعارضاتی که قدرت مقاومت در سالهای اخیر بر آنها تحمیل کرده است، قدرت شکل دهی ابتدایی و ظاهری منظومه راهبردی را از دست داده اند. بیشتر تحلیلگران غربی و منطقه ای بر این باورند، میان مؤلفه های تشکیل دهنده این منظومه هم پوشانی لازم وجود ندارد و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری اضلاع و مؤلفه ها از یکدیگر به حداقل رسیده است.
این موضوع سبب شد تا بایدن پس از سفر اخیر منطقه ای خود حتی در چینش ابتدایی و ظاهری اجزای منظومه ناتوان نشان دهد. این قاعده درباره رژیم اشغالگر قدس و سعودی ها نیز صادق است. در حال حاضر حتی نزدیک ترین افراد به رئیس جمهور آمریکا نیز علاقه ای در زمینه مرور حقایقی که در جریان سفر بایدن به ریاض و تل آویو مشاهده کردند، ندارند.